نت سخت

امروز یک اتفاق خیلی خنده‌دار افتاد. البته اولش از نظرم زیاد خنده‌دار نبود، ولی الان کمی بامزه است.

امروز داشتم سه‌تار می‌زدم، که رسیدم به یک نت سخت. هرکاری می‌کردم نمی‌شد. آخرش هم عصبی شدم و سیم را محکم کشیدم. باقی ماجرا را نگویم بهتر است.

ولی می‌گویم.

سیم ناگهان پوکید. باورم نمی‌شد. خیلی از سیم معذرت خواهی کردم ولی فکر کنم من را نبخشید.‌ می‌دانید از کجا فهمیدم؟

از آنجایی که نگفت اشکالی ندارد، می‌بخشمت.

گریه‌ام گرفت. پدرم گفت: 《چرا به خاطر یه سه‌تار گریه میکنی؟ میبرم درستش میکنم.》

الان هم حالم بهتر است.

دیگر زیاد ناراحت نیستم.

ولی وقتی می‌گویم سه‌تارم پوکیده است، عمویم می‌گوید:《الان شده دو‌تار. با دوتار راحت‌تر میتونی بزنی.》من هم می‌خندم.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط